شناسایی اهداف نظامی و غیرنظامی در مناطق برفی توسط حسگرهای فرابنفش دشمن باعث بروز تلفات جانی و خسارات مالی فراوانی در هنگام جنگ در این مناطق شده است. انجام تحقیق حاضر راهی در جهت کاهش دید فرابنفش دشمن بوده که نتیجه آن کاهش تلفات جانی و خسارات مالی خواهد بود. برای کاهش دید فرابنفش دشمن، نیاز است تا اهداف نظامی و غیرنظامی به گونه ای مناسب استتار شوند. برای استتار این گونه اهداف در محیطهای برفی باید از پوشش هایی استفاده نمود که علاوه بر انعکاس مرئی، انعکاس فرابنفش مشابه برف داشته باشند. موادی که انعکاس مرئی و انعکاس فرابنفش مشابه برف دارند معمولا به شکل پودر بوده و نیاز است تا در زمینهای پراکنده شوند. در این تحقیق از پلی وینیلیدن فلوراید به عنوان زمینه و از باریم سولفات به عنوان پرکننده برای ساخت پوششی کامپوزیتی استفاده گردید. همانندسازی رفتار طیفی پوشش کامپوزیتی با برف، با شناخت پارامترهای مؤثر بر ساخت و بهینه سازی آنها صورت گرفت. درنهایت پوشش کامپوزیتی تحت شرایط بهینه ساخته شد و آنگاه طیف انعکاسی آن با طیف انعکاسی پوشش های استتار در دو ناحیه مرئی و فرابنفش مقایسه گردید. نتایج نشان داد که میزان انعکاس پوشش کامپوزیتی تولیدی در محدوده مجاز پوشش های استتار برفی ناتو قرار داشته و بنابراین می تواند به عنوان پوششی استتاری برای پنهان سازی اهداف نظامی وغیر نظامی در مناطق پوشیده از برف مورد استفاده قرار گیرد.
بشارتی سیدانی, عباس, & خدابخشی, محمد. (1393). ساخت و ارزیابی پوشش های کامپوزیتی پلی وینیلیدن فلوراید-باریم سولفات برای استتار اهداف در مناطق برفی. مواد پیشرفته و پوشش های نوین, 3(11), 753-762. doi: /2015.3.11.4
MLA
عباس بشارتی سیدانی; محمد خدابخشی. "ساخت و ارزیابی پوشش های کامپوزیتی پلی وینیلیدن فلوراید-باریم سولفات برای استتار اهداف در مناطق برفی". مواد پیشرفته و پوشش های نوین, 3, 11, 1393, 753-762. doi: /2015.3.11.4
HARVARD
بشارتی سیدانی, عباس, خدابخشی, محمد. (1393). 'ساخت و ارزیابی پوشش های کامپوزیتی پلی وینیلیدن فلوراید-باریم سولفات برای استتار اهداف در مناطق برفی', مواد پیشرفته و پوشش های نوین, 3(11), pp. 753-762. doi: /2015.3.11.4
VANCOUVER
بشارتی سیدانی, عباس, خدابخشی, محمد. ساخت و ارزیابی پوشش های کامپوزیتی پلی وینیلیدن فلوراید-باریم سولفات برای استتار اهداف در مناطق برفی. مواد پیشرفته و پوشش های نوین, 1393; 3(11): 753-762. doi: /2015.3.11.4